شعرایران:سرزمین درد و امید

 ای سرزمین درد و امید و خروش،

ای خاک عشق و زخم‌های خاموش.

در هر قدم، قصه‌ای پر ز رنج،

در هر نگاه، شعله‌ای پر ز آغوش.


دشتت هنوز از خون تازه‌تر است،

آسمانت پر از بغض سنگین‌تر است.

اما درون این غبار و غم‌ها،

نور امیدی به دل روشن‌تر است.


ایران من، زنجیر بر پای تو،

اما شکوه است هنوز در رای تو.

گرچه غم انگیز، روزگار تو شد،

شعر و صدایت، جهان را نو شد.


ای ققنوس سرخ، در آتش بمان،

تا ز خاکت برخیزد این جهان.

چون صبحی روشن، پس از شب سیاه،

دوباره بتابی بر اوج این راه.


شاعر : ناشناس

نظرات